واسه تا رسیدن تو
واسه تا رسیدن تو ، خودم و زدم به آخر
دل به غیر تو نبستم ، از اون اولش تا آخر
قصه من و تو انگار ، شده راز دفتر عشق
چکه های ناز چشمت ، کرده برگه ها شون و تر
به کدامین از گناهم ، نشدم موافق تو
به قضاوتم نشینی ، به حلالی ام تو داور
شده ام غرق وجودت ، انتظار منجی عشق
با وجود ناجی اینجا ، شده ام من هم شناگر
قلب صاف و ساده من ، می تپد به انتظارت
به هوای آشنایی ، بشیم اینجا آشنا تر
با طناب دیدگانت ، شده ام به اوج مستی
با وصال مقصد عشق ، به صفایی ام صفاتر
با قدوم تا تو انگار ، شده ام مهم و بهتر
به امید و سبقت حالا ، گشته ام کنون فراتر
طاهری هر چه نویسد ، شده مبتلا و مجنون
به زبان لیلی گوید ، به حکایتش برابر
**